در ظلمانی ترین شب دنیا
گونه های خشکیده ام را شبنم دیدگانم مرطوب می کند
مهر سکوت لبانم را در آستانه هق هق گلویم می گشایم
چه سوزی دارد نوای طبل تنهایی !!!
خدایا به آه سینه سوزم و باران دیدگانم
دستهای تنهای مرا بگیر که جز تو
همدمی برای روزهای تنهایی ام ندارم
ادامه...
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش برگه های آخر تقویم عشق ، خبر از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت کاش میشد عشق را تفسیر کرد دست و پای عشق را زنجیر کرد
یه عاشق
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ
سلام مژگان جون مرسی سرزدی شعر حوشگلی بود بازم بیا اون ولا بابای
سلام گلی جون
خوبی؟
باشه حتمیا میام می بینمت
بای
عالی بود
ممنونم داداشی
بسیار زیبا
ممنونم اقا سینا
سلام من آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم