یه جا برا خودم و خودت

حیاط خلوتی برا خود خودم بدون هیچ مزاحمی!!!!

یه جا برا خودم و خودت

حیاط خلوتی برا خود خودم بدون هیچ مزاحمی!!!!

کاش قلبم درد پنهانی نداشت...


کاش قلبم درد پنهانی نداشت
چهره ام هرگز پریشانی نداشت
کاش برگه های آخر تقویم عشق ،
خبر از یک روز بارانی نداشت
کاش می شد راه سخت عشق را
بی خطر پیمود و قربانی نداشت
کاش میشد عشق را تفسیر کرد
دست و پای عشق را زنجیر کرد

عشق چیست ؟

عشق اونیه که توی آسمون دلت بهترین ستارتو به نام اون میکنی
عشق اونیه که به خاطر اون تموم قانونای روزگار رو زیر پا میذاری
و به جاش ناهنجاریهای شیرین زندگی رو جایگزینش میکنی
عشق اونیه که میخوای اون بشه ماه مهتاب شبها و خورشید روشنای زندگیت.
عشق اونیه که دلت همیشه بهونه ی اونو میگیره
هر چند میدونی که دیدار او غیر مقدوره.
عشق اونه که هرکجا میری دوست داری براش سوغاتی بخری
حتی اگر هم نتونی بهش بدی.
عشق اونیه که تمام حرفها و درد و دلت را دوست داری برای اون بگی .
عشق اونیه که تو دوست داری اولین کسی که از پیروزی هات با خبر میشه اون باشه
عشق اونیه که هر یادگاری یا دست نوشته ای از اون
از تموم دنیا با ارزش ترمیشه برات .
عشق اونیه که موقع درد وقتی اونو میبینی دردت فراموشت میشه .
عشق اونیه که تو موقع شادیهات دوست داری اونم کنارت بود
و سهمی از این خوشیهارو داشت .
عشق اونیه که حاضری به خاطر اون به تموم دنیا حتی به ادما دروغ بگی .
عشق اونیه که برای دیدنش لحظه شماری میکنی .
عشق اونیه که موقع دلتنگیهات مثل ابر پر بارون آسمون دلت رو تصاحب میکنه .
عشق اونیه که از دوری اون قلم دست میگیری
و هر چه احساسه رو روی یه تیکه کاغذ میاری
و عشق اونیه که هیچ وقت نمیتونی فراموشش کنی حتی اگه اون ترو فراموش بکنه

تویی که تمامی لحظات زندگی مرا محاصره کردی

تویی که تمامی لحظات زندگی مرا محاصره کردی
تویی که نمی دانم که خواهی آمد ؟
اصلاً بگو ببینم می آیی؟
می آیی.... تا با تمام دلتنگی های سرزمین آرزوهایم وداع کنم؟
می آیی.... تا شقایق های قلبم دوباره جان بگیرد؟
می آیی.... تا از دریای نگاهت
قطره ای هم بر کویر چشمانم بریزم؟
می آیی.... تا ستاره های آسمان زندگانیم
از ناله های شبانه ام آرام بگیرند؟
کاش می دانستم از اوج کدامین قله
از دل کدامین شب ، از عمق کدامین
جنگل خواهی آمد
تا برایت قلبم ، این بزرگ ترین سرمایه ام را
پیش کش آورم و به تو بگویم

دوستت دارم